سارا زنی جوان است که سه سال قبل ازدواج کرد. او حالا تصمیم به طلاق گرفته است. اصرار سارا برای طلاق با مخالفت همسرش روبهرو شده است. این زن برای اعتمادآنلاین از زندگی شخصیاش میگوید.
*چرا قصد طلاق داری؟
من با همسرم رامین با علاقه زیاد ازدواج کردیم اما مخالفت خانوادهاش با این ازدواج خیلی شدید و زیاد است و حتی بعد از ازدواج هم نتوانستیم مشکلات را برطرف کنیم.
*سر چه مسائلی با هم اختلاف دارید؟
من یک برادر دارم که اعتیاد دارد. پدرم کارگر است و زندگی سختی داشته است. ما خانواده فقیری هستیم اما خانواده رامین از سطح بالاتری برخوردار هستند. مادرش مدیر مدرسه است و دو خواهر دارد که هر دو پزشک هستند. برای همین هم چندان راضی به حضور من در خانواده نیستند.
*نظر همسرت چیست؟
رامین بسیار ناراحت است و طلاق را قبول نمیکند؛ اما چارهای نیست. ما سه سال تلاش کردیم و نتیجه نگرفتیم. من در مهمانیهای خانوادگی جایی ندارم. هیچ حرف مشترکی با خانواده رامین ندارم. آنها به خانه ما نمیآیند.
*سعی نکردی چیزی را تغییر بدهی؟
زمانی که با رامین ازدواج کردم دانشجو بودم و حالا کار میکنم. درآمد دارم و در جامعه رفت و آمد دارم؛ اما باز هم خانواده رامین از من خجالت میکشند. نمیتوانم با این وضعیت تا پایان عمر زندگی کنم. رامین هم اذیت میشود. او مرد بسیار خوبی است ولی مگر میتوان فردی را از خانوادهاش جدا کرد. همانطور که من نمیتوانم از خانوادهام جدا شوم او هم نمیتواند. حالا که بچه نداریم بهتر است جدا شویم چون اگر بچه داشته باشیم شرایط سخت میشود.
*خانواده شوهرت چه میگویند؟
آنها به من چیزی نمیگویند. با رامین در ارتباط هستند. به او گفتهاند در ازدواج نقشی نداشتند در طلاق هم نقشی نخواهند داشت. به هر حال رامین با این واقعیت کنار میآید.