رکسانا و آرمین عاشق هم دیگر بودند و حالا با شکایت پدر رکسانا، آرمین دست از این عشق کشیده است. رکسانا که روزهای سختی را میگذارند برای سایت جنایی از عشق نوجوانی و روزهای سختی که دارد گفته است.
*پدرت شکایت کرده که آرمین به تو تعرض کرده و تو را گول زده است. آیا قبول داری؟
من عاشق آرمین بودم او را دوست دارم؛ اما آرمین من را رها کرده به همین خاطر هم من حالا از او شاکی هستم.
*یعنی هم پدرت از آرمین شکایت کرده و هم تو؟
بله ما هر دو شکایت کردیم.
*دلیل شکایت را میگویی؟
پدرم برای اینکه به رابطه من و آرمین پایان دهد از آرمین شکایت کرد، به جرم ایجاد مزاحمت و تعرض و گول زدن من؛ اما من آرمین را دوست داشتم به او گفتم پا پس نکشد. آرمین از پدرم ترسید او اگر عاشق من بود از پدرم نمیترسید من هم شکایت کردم چون با احساسات من بازی کرده است.
*خودت گفتی به خاطر فشار پدرت آرمین پا پس کشید.
من فکر میکردم او عاشق من است. اشتباه کردم. فکر میکردم واقعیت این است که عاشق من است اما اشتباه کردم. او با یک شکایت پا پس کشید.
*چطور با هم آشنا شدید؟
در مهمانی دوستم با هم آشنا شدیم. دوستم برای تولدش پارتی گرفته بود. ما اولین بار آنجا همدیگر را دیدیم و با هم آشنا شدیم. بعد هم تلفنی در تماس بودیم و رابطه ما بیشتر شد.
*پدرت چطور متوجه ماجرا شد؟
او میدانست که من و آرمین با هم رابطه داریم. به من گفت این رابطه را تمام کن و به درسات برس. تو باید دانشگاه قبول شوی و به خارج از کشور بروی. من حرف پدرم را قبول نکردم. او هم از آرمین شکایت کرد.
*هنوز دبیرستانی هستی؟
بله من تازه 17 ساله شدهام. پدرم میگوید باید آخر دبیرستان را خوب درس بخوانی تا بتوانی قوی در کنکور شرکت کنی. چون دید من وقتم را با آرمین میگذارنم شکایت کرد و البته خوب شد چون من به دروغ بودن حرفهای آرمین پی بردم.
*پدرت حرف بدی که نزده چرا حرفش را قبول نمیکردی؟
چون من هنوز هم عاشق آرمین هستم. او باید در برابر پدرم از من حمایت میکرد؛ اما بعد گفت پدرت راست میگوید ما هر دو باید کنکور بدهیم. بعد هم من را بلاک کرد.
*حالا که پدرت تصمیم به گذشت گرفته و میخواهد رضایت بدهد تو چرا اصرار به تنبیه داری؟
چون با احساساتم بازی شد. آرمین نباید من را رها میکرد حالا که این کار را کرده من تا آخرش میایستم.