دختر نوجوان: مجبور شدم برای خرج خانه مواد بفروشم
زیبا دختری نوجوان است که به اتهام حمل مواد بازداشت شده است. او را در یک محله فقیرنشین بازداشت کردهاند. زیبا از زندگی اش برای سایت جنایی میگوید.
*توضیح بده چرا بازداشت شدی؟
مواد داشتم پلیس من را گرفت.
*معتادی؟
نه خردهفروشی میکردم.
*چرا مواد میفروختی؟
برای خرج خانوادهام.
*مگر خرج خانواده را تو باید بدهی؟ پدر و مادر نداری؟
پدر و مادرم جدا شدند من با پدر و زن بابایم زندگی میکنم. من کار میکنم.
*چرا پدرت کار نمیکند؟
پدرم اعتیاد دارد. مریض هم هست. برای همین من کار میکنم.
*چرا کار دیگری نمیکنی؟
پدرم دوست موادفروش دارد. آنها به من مواد را میدهند پخش میکنم. مواد پدرم را هم میدهند.
*چند سال است موادفروشی میکنی؟
5 ماه.
*قبل از آن چه میکردی؟
فال میفروختم. این کار درآمدش بیشتر بود، آمدم در این کار.
*سواد داری؟
تا کلاس دوم درس خواندم.
*میدانی این روش زندگی، آیندهات را خراب میکند؟
من تا به حال فکر نکردهام که آینده چه میشود.
*از مادرت خبر داری؟
خبر ندارم. فقط میدانم شوهر کرده و بچه دارد.
*با همسر پدرت راحت هستی؟
به هر حال من خرج خانه را میدهم. بابایم نمیگذارد من را اذیت کند.
*اگر زندانی شوی چه میشود؟
نمیدانم. نگران پدر و خواهر و برادرم هستم.