درگیری پردردسر پسر نوجوان به خاطر عشق به یک دختر
پیمان پسر 17 ساله است که به خاطر یک درگیری بازداشت شده است. او دست دوستش را شکسته و همین هم دلیل بازداشت اوست. پیمان برای سایت جنایی از زندگی خصوصیاش میگوید.
*چرا بازداشت شدی؟
با دوستم صدرا دعوا کردیم. او را زدم. دستش شکست.
*دعوا به چه دلیل بود؟
صدرا سعی میکرد به دختری که مورد علاقه من بود، نزدیک شود. من هم عصبانی شدم و چندبار گفتم این کار را نکند ولی ادامه داد و ما با هم درگیر شدیم.
*آن دختر حالا کجاست؟
حتما که پیش پدر و مادرش است.
*چطور با آن دختر آشنا شدی؟
در پارک با هم آشنا شدیم. او با دوستانش آمده بود و من هم با دوستانم در پارک بودیم.
*کجا با صدرا دعوا کردی؟
در پارک دعوا کردیم. من با نازنین پارک بودم. رفتم چیزی برای خوردن بخرم. آمدم دیدم صدرا سعی دارد سر حرف را باز کند. چون چندمین بار بود این کار را میکرد جلوی او را گرفتم و حسابی کتکش زدم.
*روی صورتت خیلی تتو کردی، چرا؟
از تتو خوشم میآید. یک دردی دارد که حالم را خوب میکند.
*چقدر درس خواندهای؟
تا کلاس 9 خواندم بعد رها کردم.
*حالا میخواهی چه کنی، میتوانی دیه بدهی؟
من که ندارم پدر و مادرم باید بدهند.
*آنها حاضر هستند، دیه بدهند؟
مددکارم گفت مجبورشان میکنند که دیه را بدهند. گفتند شاید زندان هم بروم.
*فکر میکنی ارزشش را داشت؟
صدرا به دختر مورد علاقه من نظر داشت. چارهای نداشتم البته نمیخواستم دستش را بشکنم و پیش آمد ولی باید درگیر میشدیم.