اخبار روز

زنگ خوردن گوشی هنگام جیب‌بری سارق را به دام انداخت

پرونده جوان سابقه‌داری که برای بار ششم دستگیر شده است در دادسرای ویژه سرقت رسیدگی می‌شود.

به گزارش سایت جنایی، پرونده این سارق جیب‌بر در شعبه هشتم دادسرای ویژه سرقت نزد بازپرس کوشکی در حال رسیدگی است و او خود را قربانی یک جیب‌بر می‌داند که باعث ورشکستگی و ورودش به دنیای مجرمان شد. در ادامه مصاحبه با این جوان سابقه دار را بخوانید.

*سرقت را چطور شروع کردی؟

در اتوبوس بی آرتی  و مترو جیب‌بری می‌کردم.

*چطور دستگیر شدی؟

بار آخر گوشی را سرقت کردم همان موقع زنگ خورد و در اتوبوس صاحبش متوجه شد. دستگیر شدم.

*زمان جیب‌بری به مالباخته و خسارت او هم فکر می‌کردی؟

من خودم این حس را تجربه کرده‌ام و می دانم چه احساس بدی است. در لحظه‌ای که متوجه شدم از اموالم سرقت شده، انگار دنیا روی سرم خراب شده.

*پس چرا حس بدی را که خودت تجربه کردی برای دیگران ایجاد می‌کردی؟

چون یک روز خودم مالباخته شدم، همین مالباختگی باعث شد خلافکار شوم.

*چه اتفاقی برایت افتاد؟

سالها قبل کسب و کاری برای خودم داشت. اصلا نمی‌دانستم خلاف چیست. خانه‌ام را فروختم تا در کار بریزم، مبلغی را هم خانه دیگری بگیرم. پولی که از خریدار گرفته بودم در کارت بانکی‌ام بود. یک روز که در جست و جوی خانه جدید بودم، سوار اتوبوس شدم و از سارق جیب‌بری، کارت‌های بانکی و مدارکم را سرقت کرد. رمز کارت را روی جلدش نوشته بودم و سارق همه پولم را قبل از اینکه من متوجه بشوم خالی کرده بود.

*بعد چه کردی؟

شکایت کردم، اما هیچ نتیجه‌ای نداشت. سارق با کارت بانکی من طلا و دلار خریده بود و چون ماسک و کلاه داشت، چهره‌اش هرگز شناسایی نشد. به خاطر سرقت پول‌هایم، نتوانستم خانه‌ جدیدی بگیرم و از آنجایی که سارق هم دستگیر نشده بود دچار افسردگی شدید شدم.

*چرا سراغ سرقت رفتی؟

حالم خوب نبود و کسب و کارم هم از رونق افتاد و ورشکست شدم، با خودم گفتم وقتی سارق اموال من دستگیر نشده است، پس سارق‌های دیگر هم دستگیر نمی‌شوند. پس اگر من هم دزدی کنم دستگیر نمی‌شوم اما راهی برای دزدی بلد نبودم. در همین فکرها بودم که یک روز یک نفر در اینستاگرام درخواست دوستی به من داد، صفحه اش را که نگاه کردم،  تبلیغ جعل مدارک بود. همانجا جرقه‌ سرقت در ذهنم خورد همانطور که در اینستاگرام جست‌وجو می‌کردم آگهی فروش سلاح هم دیدم. درنهایت با خودم گفتم پس آگهی آموزش سرقت را هم می‌توانم پیدا کنم. جست‌وجو کردم و آخر سر در فضای مجازی نتیجه گرفتم، موفق شدم سارقی را پیدا کنم که به صورت حرفه‌ای آموزش سرقت می‌داد.

*یعنی آموزش حرفه‌ای سرقت دیده‌‌ای؟  پولی هم برای آموزش پرداخت کردی؟

آن زمان مبلغ قابل توجهی بود. کارش را هم خیلی خوب بلد بود و حرفه‌ای بود. هر شگردی را بلد بود یادم داد و گفت بهترین و بی‌دردسرترین راه سرقت جیب‌بری است. راست می گفت سرقت‌های دیگر نیاز به وسایل دارد، یا باید نصف شب از دیوار مردم بالا بروی یا در خودرویی را باز کنی که ریسک دارد و ممکن است همان موقع گیر بیفتی یا دوربین فیلمت را بگیرد، خلاصه به دردسرش نمی‌ارزد. اما جیب بری خیلی راحت بود هر ساعتی که دلم می‌خواست یا پول نیاز داشتم  دستم را داخل جیب و کیف مردم می کردم.

*از اول راحت سرقت می‌کردی؟

البته اوایل سخت بود، اما کم کم توانستم این کار را به صورت حرفه‌ای انجام دهم. کم کم هم مالخرهای مختلفی را پیدا کردم و اموال دزدی را خوب می‌فروختم.

*چرا مالخرهای مختلف؟

مثلا گوشی را یک مالخر می‌خرد، سیم کارت گوشی‌ها را مالخر دیگری، مدارکی را هم که از کیف‌ها سرقت می‌کردم هم مشتری خودش را داشت و هر کدام مبلغی داشتند.

*با این حرف‌هایی که می‌زنی خودت حرفه‌ای هستی. سابقه نداری؟

پنج بار دستگیر شدم.

*هیچ وقت دلت خواست خلاف را رها کنی؟

وقتی وارد کار خلاف شدم، گاهی اوقات دلم می‌خواست ادامه ندهم اما بدهی‌هایی که بار آورده بودم و رد مال‌هایی که باید پرداخت می‌کردم و سابقه دار هم که شده بودم. همه اینها وادارم می‌کرد به این کار ادامه دهم.

*آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟  

اواخر سال گذشته.

*چه مدت بعد خلاف را شروع کردی؟

همان موقع که آزاد شدم جیب‌بری را دوباره شروع کردم و به محض رسیدن به اولین ایستگاه بی آر تی، سرقت را انجام دادم.

امتیاز شما

برای عضویت در کانال تلگرام کلیک کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا