سرگذشت غمبار زن معتادی که در 13 سالگی از خانه فرار کرد

بارها پسرم را در مدرسه مسخره کرده‌اند که مادرت معتاد است و بخاطر او می‌خواهم ترک کنم. این را زنی می‌گوید که به مرکز مشاوره پلیس آذربایجان شرقی مراجعه کرد و درخواست کمک داشت. این زن داستان زندگی‌اش را برای مشاور پلیس بازگو کرد و با راهنمایی او به کمپ ترک اعتیاد معرفی شد.

یلدا فلاحی، کارشناس ارشد روانشناسی اداره مشاوره و مددکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی استان آذربایجان شرقی نوشت: پاییز برگ ریزان بیشتر از یک ماه می شد که مهمان شهر سردسیرمان شده بود و دامن پر برگ قرمز و نارنجی خود را خرامان خرامان بر خیابان ها می کشید، هر جا که قدم می گذاشتی رد پایی از برگ های خشک به جا می ماند که در زیر پای عابران با صدای خش خش خود آخرین نفس های  زندگیشان را می سرودند.

و در حاشیه این دنیای رنگارنگ پیرمرد پاکبان بود که با صدای گرم خود زمزمه می کرد:

من اگر نقاش اولام دنیانی زندان چکرم

اولومی آیریلیغی حسرتی پشمان چکرم

وقتی به کلانتری رسیدم خانمی را دیدم که همراه پسرش بر روی صندلی نشسته بود و یکریز با خودش حرف می زد. با راهنمایی من وارد اتاق شد. پسرش از سرما به خود می لرزید؛  دستان کوچکش را گرفتم و روی پاهایم نشاندمش و شروع به حرف زدن و نوازش موهای آشفته اش کردم، از مادرش خواستم که ماجرا را شرح دهد.

دستان بیرحم اعتیاد چنان بر چهره اش چنگ انداخته بود که اثری از ملاحت و وقار خاص زنانه در او دیده نمی شد. از او پرسیدم چه چیزی مصرف می کند کمی مکث کرد ولی جایی برای انکار نبود؛ گفتم که هدف من کمک به تو و صد البته پسر بی گناهت است. اگر ذره ای به او مهر مادری داشته باشی، تصمیم بر ترک می گیری که حرفش قلبم را به درد آورد: میدانم، بارها پسرم را در مدرسه مسخره کرده اند که مادرت معتاد است و بخاطر او می خواهم ترک کنم از او خواستم علت اعتیادش را شرح دهد که گفت:

از بچگی زیاد سر به راه نبودم، اشتیاقی به درس خواندن نداشتم و پدر و مادرم هم بدلیل فقر و فشار آن، توجه زیادی به من نداشتند. همین ها باعث شد در حالی که 13 سال بیشتر نداشتم با جوانی که در محله مان نام خوشی نداشت فرار کنم. بعد از ازدواج فهمیدم در کار قاچاق است. بار آخر وقتی دستگیر شد، به چندین سال حبس محکوم شد. نتوانستم تحمل کنم و طلاق گرفتم و به خانه پدری ام بازگشتم.

در حالی که پدرم به زور می توانست شکم خودشان را سیر کند و من بار اضافه ای بر دوش خانواده بودم، این بار با خواست پدرم تن به ازدواج با مردی دادم که 10 سال از من بزرگتر بود ؛ کاش مشکل فقط همین بود. یک سال که گذشت، فهمیدم معتاد است. اول دور از چشم من مصرف می کرد. در حالی که باردار بودم تصمیم گرفتم کاری به کارش نداشته باشم سه سال هم اینگونه گذشت تا اینکه کم کم مرا هم تشویق به مصرف کرد و من برای امتحان و کم کم به صورت مداوم شروع به مصرف مواد کردم و اینگونه زندگی و آینده پسرم که تکیه گاهش من بودم را به آتش کشیدم.

لااقل من می توانستم به تنهایی به خاطر پسرم هم که شده بار زندگی را بر دوش بکشم ولی افسوس که خود نیز در دام اعتیادی که همسرم گسترده بود افتادم. الان دو سال است نمی دانم کجاست. خانه ای ندارم و روزها  با گدایی و  شب ها با جمع آوری ضایعات خرج موادم را در می آورم و در این سوز سرما پسرم را هم شب ها با خودم همراه می کنم.  وقتی به خواهرم گفتم برای چند روز پسرم را در خانه خود نگه دارد؛ روز اول قبول کرد ولی با حرف های شوهرش پسرم را از خانه اش بیرون انداخت و کارمان به دعوا کشید.

در این حال دیگر نتوانست ادامه دهد. آهی کشید و دردمندانه گریست…

نظر کارشناسی

اعتیاد پاسخ فیزیولوژیک بدن است به مصرف مکرر مواد اعتیاد آور وحالتی است که درآن فرد به علت روانی یا مصرف مواد شیمیایی یا طبیعی دچار ضعف اراده در کنترل و تکرار اعمال خود می شود . بیماری اعتیاد مدارهای عصبی مربوط به نظام انگیزش و حافظه را در مغز دچار اختلال کرده و اختلال در این سیستم ها در مغز باعث بروز عوارض بیولوژیکی، فیزیولوژیکی، اجتماعی و روحی می شود  به طوری که وجه مشخص این بیماری اختلال در کنترل انجام عملی مشخص با وجود آگاهی نسبت به عواقب خطرناک آن  است.

یکی از بزرگترین مشکلات اغلب کشورها در عصر امروز پدیده سوء مصرف مواد است که به طور مستقیم و غیر مستقیم، کوتاه مدت و بلند مدت کیفیت زندگی ساکنین آن را تحت الشعاع قرار داده و  مهم ترین زمینه ساز سایر جرایم از جمله سرقت می باشد.  بی توجهی به سلامت جسمی و ظاهری فرد، تلاش برای فاصله گیری از اعضای خانواده و مخفی کاری و مشکلات مالی قابل توجه، از دست دادن دوستان و علایق، تغییر رفتار، و پرخاشگری آشکار و کاهش کارکردهای روان شناختی و مختل شدن قضاوت و اختلالات روان شناختی از قبیل افسردگی در نتیجه مصرف مواد وعدم توجه کافی به سایر اعضای خانواده که مهم ترین  زمینه ساز سایر جرایم از جمله سرقت و سایر آسیب های اجتماعی است.