شکایت خانواده پسر مفقود شده راز زندگی مخفیانه او در زادگاهش را فاش کرد.
به گزارش سایت جنایی، کمتر از یک ماه پیش پدر و مادری با مراجعه به اداره پلیس و مراجع قضایی در یکی از شهرستانهای مرکزی کشور از مفقودی فرزندشان خبر دادند و گفتند: پسر ما از 28 اردیبهشت مفققود شده و از او خبر نداریم، هر چه با تلفنش تماس میگیریم گوشی او خاموش است.
این خانواده در تکمیل گفتههای خود شرح دادند: پسرمان یک خودرو پراید هم داشت که خودرواش هم از همان روزی که از خودش بیخبریم مفقود شده است.
به اینترتیب تحقیقات در مورد پسر جوان آغاز و مشخص شد او به مردی بدهی چند صد میلیونی داشته است. بنابراین در این مورد از خانواده تحقیق شد و آنها گفتند: آن مرد سر معاملهای که در جریان آن نیستیم 375 میلیون از فرزند ما طلبکار شد که هر چند وقت یکبار هم پیگیر طلبش بود. الان که پسرمان مفقود شده از آن مرد هم خبری نیست و نگرانیم که بین آنها اتفاقی افتاده باشد.
در شاخه دیگری از تحقیقات نیز دوستان پسر مفقود شده به ماموران گفتند: آخرین باری که او را دیدیم به فکر رفتن به تهران بود و تا جایی که میدانیم به تهران هم رفت اما پس از آن ما هم هرچه با او تماس گرفتیم تلفنش خاموش بود و دیگر خبری از او نداریم.
با بهدست آمدن این نتایج عضویت پسر مفقود شده در گروهها و شرکت هرمی قوت گرفت چون مفقود شدن او با پروندههایی از آن دست، مشابهتهایی داشت اما در نهایت مشخص شد او در هیچ گروه یا شرکت هرمی عضو نشده است. بنابراین تحقیقات ادامه یافت و با توجه به اینکه دوستان پسر مفقود شده از تصمیم او برای آمدن به تهران خبر داده بودند بخشی از تحقیقات با نیابت قضایی و به درخواسته خانواده به پلیس آگاهی و مراجع قضایی تهران سپرده شد.
با شروع تحقیقات در نهران و پیگیری در خصوص ماشین پراید پسر جوان مشخص شد که او خودش خودرواش را در تهران فروخته است و بعد از آن باز هم ردی از او وجود ندارد. بنابراین تحقیقات در شاخهخای مختلف ادامه یافت تا اینکه مشخص شد پسر مفقود شده در شهر خودشان با زنی در ارتباط بوده است. از این رو زن جوان مورد تحقیق قرار گرفت و مشخص شد که زن جوان از پسر مفقود شده اطلاع دارد. در ادامه نیز محل زندگی مشترک آنها تحت نظر قرار گرفته و پسر مفقود شده صحیح و سالم پیدا شد.
پسر مفقود شده که حتی در شاخهای از تحقیقات فرضیه قتل او مورد بررسی قرار گرفته و منتفی شده بود با حضور در داسرای جنایی تهران به بازپرس سهرابی گفت: از مدتی قبل از اینکه مفقود شوم با زنی که با او زندگی میکردم به صورت صیغه ازدواج کرده بودم و تصمیم داشتم با او در شهر خودمان زندگی کنم. به همین دلیل به تهران آمدم و ماشینم را فروختم و بعد هم به شهر خودمان برگشتم،اما از آنچایی که بدهکار بودم و فردی که از من طلبکار بود هر چند وقت یکبار سراغم میآمد و تهدید میکرد تصمیم گرفتم پس از برگشت به شهرمان حداقل تا مدتی به صورت مخفیانه با زنی که دوست داشتم زندگی کنم تا بعد جدیتری در مورد آینده تصمیم بگیرم.
به بدست آمدن این نتایج بازپرس سهرابی دستور مختومه شدن پرونده را داد.