مهراد مغازهدار است و شغل پردرآمدی دارد. او سالهاست لاستیکفروش است و از این راه توانسته زندگی خیلی خوبی برای خودش درست کند. این مرد در حالیکه سه فرزند دارد تصمیم به جدایی از همسرش گرفته است. مهرداد برای سایت جنایی از دلایل جدایی از همسرش میگوید.
*چه مدتی است ازدواج کردهای؟
10 سال قبل ازدواج کردم.
*زندگی خوبی داشتی؟
ازدواج ما عاشقانه نبود اما تا یک سال قبل زندگی آرامی داشتیم. حالا مدتی است که زندگیمان خوب نیست و تصمیم گرفتم همسرم را طلاق بدهم.
*چرا میخواهی از او جدا شوی؟
ما زندگی خوبی نداریم. من عاشق زن دیگری شدم و آن زن شرط کرده که باید از همسرم جدا شوم.
*یعنی به خاطر زن دیگری میخواهی همسرت را طلاق بدهی؟
بله. من هیچ وقت در زندگی با همسر فعلیام خوشحال نبودم.
*اما شما سه فرزند دارید و به بچهها آسیب میرسد.
مدتی است دعوا و درگیری در زندگی ما زیاد است. ما هیچ آرامشی نداریم.
*حق و حقوق همسرت چه؟
50 سکه مهریه دارد آن را میپردازم. نفقه بچه ها را هم میدهم که با همسرم زندگی کنند. یک خانه هم دارم که به بچههایم میدهم. خودم از آنها جدا میشوم.
*همسرت قبول کرده است؟
او هم خسته شده و گفته قبول میکند.
*اگر از ازدواج دوم پشیمان شدی چه؟
من عاشق شدم. فکر نمیکنم پشیمان شوم؛ اما به هر حال میدانم با همسر فعلیام نمیخواهم زندگی کنم.
*نظر بچهها چیست؟
بچهها کوچک هستند آنها میخواهند با هردوی ما باشند اما نمیشود.