ژاله وقتی دید همسرش، پسرشان را به تفریح و گردش نمیبرد، تصمیم گرفت برای همیشه به زندگی مشترکش پایان دهد. دعوا بر سر تفریحات و گردشهای پسربچه در نهایت زندگی هشت ساله این زوج را به جدایی کشاند. آنها هفته گذشته برای ارائه دادخواست طلاق راهی دادگاه خانواده تهران شدند.
به گزارش جام جم، زن جوان زمانی که مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت، درباره علت درخواست جدایی گفت: دعوای من و پژمان به خاطر پسرمان بود. پسرمان پنج سال است که به دنیا آمده، ولی تمام مسئولیتهایش با من است. همیشه از همان بدو تولد تمام بار نگهداری از پسرمان روی دوش من بود. پژمان حاضر نبود زیر بار نگهداری از پسرمان برود. تا زمانیکه یکی دو سالش شد به او حق دادم، چون خیلی کوچک بود و پژمان نمیتوانست از پس نگهداری او بربیاید. وقتی پسرمان بزرگتر شد، توقع داشتم پژمان بیشتر حواسش به او باشد. تصور میکردم رابطه پدر و پسری آنها کمکم بیشتر شود، ولی پژمان همچنان نسبت به او بیتفاوت و بیمسئولیت بود. حاضر نمیشد پسرمان را به گردش ببرد. در صورتیکه پسرم وقتی بزرگتر شد بیشتر باید با پدرش به گردش برود. ولی شوهرم حاضر نیست بچه را حتی به پارک ببرد. همیشه من باید او را به گردش ببرم. حالا هم که پسرمان پنجساله شدهاست، باز هم احساس مسئولیت نمیکند. در این مدت هربار بچه بهانه گرفته و از او خواسته که با هم به جایی بروند، شوهرم باز هم به من گفته او را بیرون ببرم. بارها از او خواستم همراه با هم به استخر یا ورزش بروند. آنها میتوانند پدر و پسری به باشگاه فوتبال هم بروند. پسرم دیگر بزرگ شده و میتواند در کنار پدرش باشد و با هم تفریح کنند، ولی همیشه با من است. دیگر خسته شدهام. من هم میخواهم مواقعی برای خودم باشم. تنها باشم. میخواهم کمی استراحت کنم. این بچه، فقط بچه من نیست. پژمان هم باید گاهی مسئولیتپذیر باشد. او حاضر نیست حتی یک بار تنهایی با پسرمان بیرون برود. میگوید از پس او برنمیآید. من هم دیگر از دعوا با او خسته شدهام و تصمیم گرفتهام طلاق بگیرم. میخواهم خودم با پسرم زندگی کنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم خودش مقصر است. من از همان روز اول هم با بچهدار شدن مخالف بودم. وقت نداشتم. شرایط زندگیمان برای بچهداری جور نبود. ولی همسرم اصرار داشت. به او گفتم اجازه بدهد وضع مالیمان بهتر شود، وضعیت کارم کمی مستحکم تر شود تا بتوانیم بچه را در رفاه کامل بزرگ کنیم. ولی او گوش نکرد. آنقدر اصرار کرد که من هم موافقت کردم. ولی از همان اول هم گفتم مسئولیت بچه با خودت است. من به خاطر تولد بچهمان، مجبورم چند شیفت کار کنم. از طرفی بچهداری بلد نیستم. پسرمان خیلی به مادرش وابسته است و وقتی با من است، مرتب غر میزند. برای همین من هم نمیتوانم او را جایی ببرم. ولی ژاله مرتب سر این موضوع با من درگیر میشود تا جایی که دیگر خسته شدهام و تصمیم به جدایی گرفتهام.در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند اما وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
تصمیمگیری با رضایت دو طرف
سارا شقاقی، روانشناس در این خصوص میگوید: به نظر من در زندگی مشترک تصمیمگیری کار سادهای نیست. زن و مرد باید این را بدانند که با شروع زندگی مشترک، بیشتر تصمیمها باید با رضایت دو طرف گرفتهشود؛ چراکه بر زندگی هر دو نفر تاثیر میگذارد. تصمیمگیری در زندگی مشترک به موافقت هر دو طرف نیاز دارد و تقریبا تمام تصمیمهایی که گرفته میشود، روی زندگی طرف مقابل نیز تاثیر میگذارد. اگر یکی از زوجها یا هر دوی آنها یکجانبه تصمیمگیری کنند، دیر یا زود رابطهشان دچار مشکل خواهدشد. همه زوجها باید تصمیماتی بگیرند که بعضیهایشان مهم هستند و بعضیهایشان اهمیت کمتری دارند. تصمیمات مشترک بخشی از زندگی زناشویی است. حتی اگر زن و مرد هردو با هم رابطه خوبی داشتهباشند، طبیعی است درباره همهچیز به توافق نرسند. هنگام تصمیمگیری همیشه اختلافنظر وجود دارد. تنوع گزینهها و نکات منفی هریک از آنها میتواند کار را دشوار کند. تصمیمات دشوار، افراد را آسیبپذیر میکند. ولی زن و مرد هردو باید این را بدانند که تصمیمگیریها بر سلامت کلی رابطه اثر میگذارد. هر تصمیم مشترک موفق زوجها را به یکدیگر نزدیکتر کرده و موجب میشود. وقتی زن و شوهر طوری عمل کنند که انگار نیازهای طرف مقابل خواسته خودشان است و به احساسات او اهمیت دهند، به تکاملیافتهترین و پایدارترین سطح رابطه دست مییابند. آنها باید در هر تصمیم، بهخصوص تصمیمات مهم و بزرگ زندگی، با یکدیگر مشورت کرده و با رضایت طرف مقابل کاری را انجام دهند تا در آینده با مشکلات جدی مواجه نشوند.