پرونده های جناییخبر اصلی

ادعای متهم به قتل پسر عشایری: خمار بودم، قتل را گردن گرفتم

مردی که قبلا به کشتن جوانی عشایری اقرار کرده بود در دادگاه مدعی شد به دلیل خماری زیاد به قتل اعتراف کرد.

به گزارش اعتمادآنلاین، قتل مرد عشایر یک سال قبل به ماموران پلیس گزارش داده شد. ماموران بیمارستان به پلیس گفتند جوانی را که زخمی بود به آنجا منتقل کرده‌اند و البته مشخصات کاملی از او دردست نیست. آنها در گزارش خود اعلام کردند مرد مجروح ساعاتی بعد از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد.

تحقیقات ماموران نشان داد درگیری میان مقتول با چند جوان اتفاق افتاد و یکی از آنها ضربه را به مقتول وارد کرد.

عاملان درگیری بازداشت شدند و در نهایت یکی از آنها به نام آرمان به قتل اعتراف کرد. او گفت: من شناخت زیادی از مقتول که اسمش مراد بود، نداشتم. مدتی بود او را می‌دیدم. ما با هم مواد می‌کشیدیم. روز حادثه درگیری شد و من هم مراد را با میلگرد زدم و به قتل رسید.

با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 5 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند و در ادامه پدر مقتول در جایگاه قرار گرفت. او گفت: ما عشایر و چادرنشین هستیم. یک سال قبل از این حادثه پسرم گفت می‌خواهد برای زندگی بهتر به تهران بیاید. او ایل را ترک کرد و به تهران آمد. هر از چند گاهی تماس می‌گرفت و با هم صحبت می‌کردیم. مدتی بود که زنگ نزده‌ بود. من هم هرچه با تلفنی که داشتم تماس می‌گرفتم پاسخگو نبود، تا اینکه با پسر کوچکم به تهران‌ آمدیم و متوجه شدیم بچه‌ام را کشته‌اند. وقتی به دادسرا رفتم، قاضی گفت اگر یک روز دیرتر آمده ‌بودید دستور دفن پسرت را به عنوان فرد مجهول الهویه می‌دادم.

وی گفت: ما طایفه هستیم. ایل داریم. در مراسم ختم پسرم هیچ کس از خانواده متهم شرکت نکرد. حتی کسی با من تماس نگرفت تسلیت بگوید یا عذرخواهی کند که من هم بتوانم سرم را بالا بگیرم. من و مادر مراد درخواست قصاص داریم و گذشت هم نمی‌کنیم.

وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام را قبول نکرد و گفت: من مرتکب قتل نشدم. اعتراف اولیه‌ام به خاطر خماری شدید بود. اعتیاد دارم و متادون استفاده می‌کنم. آن زمان هم هروئین استفاده می‌کردم. خیلی خمار بودم. از خماری شدید وقتی من را بازداشت کردند نتوانستم بازجویی پس بدهم و هرچه گفتند قبول کردم بلکه به بازداشتگاه بروم و متادون بگیرم.

در این هنگام قاضی گفت: ابتدا پزشکی قانونی اعلام کرده ‌بود که مراد با ضربه چاقو به قتل رسیده‌است اما تو اعتراف کرده ‌بودی که با میلگرد او را زدی و کشتی. به خاطر این نظریه بود که بازپرس تصمیم داشت تو را با وثیقه آزاد کند، وقتی از پزشکی قانونی درباره اعتراف تو استعلام گرفت، متخصصان اعلام کردند ضربه ممکن است با میلگرد هم زده شده باشد و به این ترتیب در بازداشت ماندی. در واقع خودت واقعیت را گفتی حالا چطور انکار می‌کنی؟

متهم گفت: درگیری به خاطر گوشی موبایل مردی به نام سعید بود. سعید موادفروش بود و به همه ما مواد می‌داد. مدتی بود مراد گوشی او را برداشته بود و نمی‌داد، سعید و فردی به اسم ساسان به او حمله کردند که گوشی را بگیرند. من آنجا بودم و صحنه را دیدم ولی من نزدم و اعترافم هم دروغ است.

وی گفت: من مراد را چند ماه قبل در کمپ ترک اعتیاد دیده بودم و بعد از آن با هم در محله مولوی بودیم و مواد می‌کشیدیم. سعید برای ما مواد می‌آورد و قاچاقچی بود به خاطر اختلاف مالی که با مراد داشت با او درگیر بود.

بعد از گفته‌های متهم وکیل مدافع او در جایگاه قرار گرفت و از موکل خود دفاع کرد. با پایان جلسه دادگاه هیات قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

امتیاز شما

برای عضویت در کانال تلگرام کلیک کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا