زندگی عجیب نوجوانی که به حمل مواد مخدر متهم شده است
پدرام نوجوانی است که به اتهام حمل مواد مخدر بازداشت شده است. او که قبل از دستگیری در خانه عمویش زندگی میکرد، برای سایت جنایی از زندگی عجیبش میگوید.
*چرا مواد حمل میکردی؟
من قاچاقچی نیستم. برای پسرعمویم مواد میبردم. او از دوستش مواد خریده بود و من را فرستاد تا آن را بگیرم.
*نمیدانستی مواد حمل کردن جرم دارد؟
میدانستم قاچاق است اما فکر میکردم اگر کسی مصرف کند مرتکب جرم شده است فکر نمیکردم اینکه مواد برای کسی میبرم هم جرم است.
*چرا تو این کار را برای پسرعمویت میکردی؟
چون من در خانه عمویم زندگی میکنم.
*چرا؟
وقتی من به دنیا آمدم مادرم سرزا فوت کرد. زن عمویم من را بزرگ کرد قرار بود بعد از اینکه به سن مدرسه رسیدم دیگر پیش پدرم بروم اما من زن عمویم را دوست داشتم و تصمیم گرفتم در خانه او زندگی کنم. عمو و زن عمویم هم قبول کردند و من همانجا ماندم.
*رابطه خوبی با خانواده عمویت داری؟
بله آنها خیلی با من مهربان هستند. پدرم بعد از مادرم ازدواج کرد. من از نامادریام خوشم نمیآید اما زن عمویم خیلی زن خوبی است من را مثل بچههایش دوست دارد و همه کارهایم را میکند.
*عمویت میداند در چه دردسری هستی؟
بله میداند. او خیلی از دست پسرش عصبانی شده. حتی من را دعوا کرد که چرا به حرف پسرعمویم گوش کردم. او دنبال کارهایم است.
*همیشه این کار را برای پسر عمویت میکردی؟
نه. من اصلا این کار را نمیکردم. درس میخوانم و در مغازه تراشکاری عمویم کار میکنم. اهل این کارها نیستم. عمویم گفته اوستا کار بشوم برایم تراشکاری میزند.
*پس چرا به حرف پسرعمویت گوش کردی؟
واقعا فکر نمیکردم کار اشتباهی است. فکر میکردم مصرف مواد جرم است. او اصلا با عمویم زندگی نمیکند. 30 ساله است خودش خانه گرفته و به خاطر اعتیادش از خانوادهاش جدا زندگی میکند. به من زنگ زد و گفت کاری برایش بکنم من هم قبول کردم. او خیلی پسر مهربانی است فقط اعتیاد شدید دارد.
*آزاد شوی باز هم از این کارها میکنی؟
به خدا نمیکنم. اشتباه کردم. مددکارم هم به قاضی گفت که من اشتباه کردهام و آدم سالمیهستم. عمویم هم برایم وثیقه جور کرده و دنبال کارهایم است. امیدوارم بتوانم زودتر به خانه عمویم برگردم.