جزییات ۶ قتل سریالی از زبان سارق جنایتکار
سارق بیرحم که 6 نفر را به قتل رسانده است، جزییات جنایتهایش را شرح داد.
مردی که با کمک همدستش ۶ نفر را در تهران و کردستان با انگیزه سرقت به قتل رسانده در بازداشت است و تحقیقات از او ادامه دارد.
این قاتل سریالی بعد از کشتن ۲ کارگر در شهرستان قروه بازداشت شد و به جنایتهای دیگرش هم اعتراف کرد. او در گفت و گو با روزنانه جوان جزییات قتلها را شرح داده است.
علی چند سال داری و اهل کجا هستی؟
۳۸ سال دارم و اهل شهرستان همدان هستم.
*به چه اتهامی بازداشت شدهای؟
به اتهام قتل.
*چند فقره؟
شش فقره. چهار قتل در تهران و دو قتل در کردستان. البته سه فقره را من مرتکب شدم و سه فقره را همدستم حمیدرضا.
*چقدر درس خواندهای؟
تا پنجم خواندهام.
*شغلت چه بود؟
کشاورز بودم.
*با اینکه برادرت به اتهام قتل قصاص شدهبود، فکرش را نمیکردی که دستگیر و اعدام شوی؟
حمیدرضا من را فریب داد و گمراهم کرد. او مدام من را وسوسه میکرد تا به این شیوه پولدار شویم. بعد از هر قتل میگفت اگر کمی صبر و تحمل داشتهباشیم، بالاخره در کارمان موفق میشویم.
*دوست داشتی چکاره شوی؟
دوست داشتم پلیس شوم.
*چرا دنبال خواستهات نرفتی؟
چون سابقهدار بودم، چندبار به اتهام نزاع بازداشت شده بودم.
*حمیدرضا چه سوابقی داشت؟
رابطه نامشروع، حمل اسلحه، قاچاق مشروب و چند سابقه دیگر داشت.
*حمیدرضا چند ساله است؟
۵۵ ساله.
*ورزشکاری؟
حمیدرضا ورزشکار است و دفاع شخصی کار میکند.
*در شمال تهران هم سرقت کردهای؟
نه اصلاً در شمال تهران مرتکب سرقت نشدیم.
*در پروندهات ثبت شدهاست.
قرار بود انجام دهیم، اما مرتکب نشدیم.
*عذاب وجدان نداشتی؟
مواد مصرف میکردم و تحتتأثیر مواد بودم. شبهایی را که مرتکب قتل میشدیم تا صبح کابوس میدیدم. برای همین مدام قرص مصرف میکردم، اما بعد از آن دیگر همهچیز برایم عادی شدهبود.
*مواد را از کجا تهیه میکردی؟
حمید مواد من را تأمین میکرد.
*حمید مصرفکننده است؟
نه. اصلاً سیگار هم نمیکشد. وقتی من سیگار میکشیدم هم من را سرزنش میکرد. حالا فهمیدهام که او قصد داشت بعد از حادثه به آلمان فرار کند. حمیدرضا اهل قمار بود و همه ثروتش را در قمار باختهبود.
*اولین قتل را چه زمانی انجام دادی؟
تاریخ دقیق اولین قتل را به یاد ندارم، اما راننده یک خودروی ۴۰۵ یا پرشیای نقرهای با شیشههای دودی بود.
*حادثه کجا اتفاق افتاد؟
بین آدران و شهریار.
*از چه زمانی تصمیم به قتل گرفتی؟
خرداد ماه امسال، دو ماه بود که از زندانی در همدان آزاد شدهبودم. مصرفکننده بودم و شیشه و روانگردان مصرف میکردم.
*درباره همان قتل توضیح بده.
سال ۹۳ دوست برادرم با دختری دوست بود. برادرم هم میخواست با همان دختر ازدواج کند. با همدستی برادرم آن پسر را به محل قرار کشاندیم که برادرم او را با چاقو به قتل رساند. ما هر دو مجرد بودیم و برادرم یک سال از من کوچکتر بود.
*حادثه در کدام شهرستان اتفاق افتاد؟
در شهرستان بهار همدان.
*تو به چند سال زندان محکوم شدی؟
من به ۵۲ سال زندان محکوم شدم.
*به خاطر معاونت در قتل به ۵۲ سال محکوم شدی؟
خیر به خاطر تشدید در مجازات به این مقدار حبس محکوم شدم.
*پس چطور زودتر آزاد شدی؟
چون تکپسر خانواده بودم و بعد از تسهیلاتی که شامل حالم شد، آزاد شدم.
*برادرت چه زمانی اعدام شد؟
سال ۹۵.
*خودت چه زمانی آزاد شدی؟
من اسفندماه سال گذشته آزاد شدم.
*با همدستت چطور آشنا شدی؟
حمیدرضا با برادرم در زندان همدان آشنا شده و ارتباط من هم با او به واسطه دوستی او با برادرم بود. حمید در مدتی که در زندان بود در کار قاچاق مشروب فعال بود. او در میدان بهارستان مغازه فروش لوازمخانگی داشت و زمانی که از زندان آزاد شد هم در کار قاچاق فعال بود. خرداد ماه امسال بود که حمیدرضا به من پیشنهاد داد به دنبال خلاف برویم. برای این کار به کرمانشاه رفتیم و او دو قبضه اسلحه کمری به قیمت ۲۵ میلیون تومان خرید و به تهران آمدیم. او گفت که در شمال تهران اگر اسلحه ببینند، میترسند. وارد یک خانه میشویم و از هر خانه یک میلیارد پول و طلا سرقت میکنیم.
*درباره قتلها توضیح بده؟
ما قتلهایمان را از خرداد ماه شروع کردیم. حمیدرضا به دنبال خودروی شیشه دودی بود. هنگام غروب در سه راه آدران یک خودروی نقرهای پژو پارک شدهبود. او راننده با اسلحه تهدید کرد و به سمت شاگرد فرستاد. من پشت فرمان نشستم و حرکت کردیم. ۱۰ متر جلوتر او را به قتل رساند. بعد جسد را در جاده خاکی رها کردیم.
*از حمیدرضا سؤال نکردی چرا راننده را به قتل رساندی؟
حمیدرضا گفت اگر او را به قتل نمیرساند، از خودروهای عبوری درخواست کمک میکرد.
*با خودرو چه کردی؟
وقتی به عوارضی تهران رسیدیم، خودرو خراب شد که رهایش کردیم.
*دومین قتل چه زمانی بود؟
شب بعد از اولین قتل در ملارد مرتکب قتل دوم شدیم. یک خودروی تیبای شیشه دودی را دربست گرفتیم. حمیدرضا جلو نشست و من عقب نشستم. اسلحه کمری داشتم و او هم اسلحه داشت. مطابق نقشه، او گفت هر وقت گفتم که گوشیام جا ماندهاست، تو به راننده شلیک کن. من هم شلیک کردم. از دور خودروی گشت پلیس میآمد. گفتم حمید گشت پلیس در حال نزدیکشدن است. حمید به خودروی پلیس توجه نکرد و جسد را بیرون کشید و کنار جاده رها کرد.
*عذابوجدان نداشتی؟
بعد از قتل اول حمیدرضا مدام من را سرزنش میکرد و میگفت که باید هر طور شده پولدار شویم برای همین اصرار داشت که مرتکب قتل شویم.
*درباره قتل سوم هم توضیح بده.
۱۵ روز بعد بود که به تهران آمدیم. یکی از اسلحهها خراب شدهبود. همان شب خودرویی در سه راه آدران کرایه کردیم، اما، چون شیشه دودی نبود، پیاده شدیم. کنار خیابان خودروی پراید شیشه دودی کرایه و به سمت تهران حرکت کردیم. اینبار راننده را در بزرگراه یاسینی با هم با چاقو هدف قرار دادیم. راننده را در جوی آب رها و با خودروی او فرار کردیم.
*قتل چهارم را کجا مرتکب شدی؟
حدود ۲۰ روز بعد از آن حادثه هنگام شب در شهرستان ملارد مرتکب قتل شدیم. خودروی ساینا شیشه دودی بود که راننده را من با شلیک اسلحه به قتل رساندم.
*دو قتل دیگر را در شهرستان قروه مرتکب شدی؟
بله. در یک کلبه ویلایی بود که مرتکب قتل شدیم. بعد از آخرین قتل به سمت همدان رفتیم و چند روز با خودرو گشت زدیم. تا اینکه یک شب به او گفتم در شهرستان قروه فردی را سراغ دارم که وضع مالی خوبی دارد. مدتی در آن شهر زمینی اجاره کردهبودم و سیبزمینی کشت میکردم. حمیدرضا پیشنهادم را قبول کرد و به سمت شهرستان قروه حرکت کردیم. وقتی به محل رسیدیم، وارد کلبه ویلایی همان مرد پولدار شدیم. من اسلحه کمری داشتم و اسلحه کلاشنیکف دست حمیدرضا بود. وقتی وارد شدیم، یک نفر از سرویس بهداشتی خارج شد که حمیدرضا او را به رگبار بست و به قتل رساند. بعد به سمت طبقه بالای ساختمان رفتیم و مردی را که آنجا بود، به گروگان گرفتیم. حمیدرضا از او تحقیق کرد که شاید از او پول و طلا بگیریم، اما او حاضر نشد به ما پول و طلا بدهد. آن مرد با صاحب مزرعه که غلام نام داشت تماس گرفت. قبل از رسیدن غلام، من آن مرد را به قتل رساندم. وقتی غلام رسید، حمیدرضا چند ساعت از او بازجویی کرد تا آمار پول و طلاهایش را بدهد که خسته شد. حمیدرضا برای چند ساعتی خوابید و سحرگاه بود که بیدار شد و دوباره از آن مرد خواست که پول و طلاهایش را تسلیم کند و زمانی که حاضر به این کار نشد، من به او شلیک کردم و روی زمین افتاد. وقتی در حال خارجشدن بودیم، حمید گفت که هنوز زنده است و از من خواست به او تیر خلاص بزنم که برگشتم و به او تیر زدم، اما زنده ماند.
*بعد از حادثه چه کردی؟
بعد از حادثه به سمت همدان رفتیم. من از این کار خسته شدهبودم و حتی هزار تومان هم دستمان را نگرفت.
*درباره نحوه بازداشتت هم توضیح بده.
بعد از آخرین قتل به شهرستان بهار رفتم تا اینکه پلیس با کمک غلام که زنده مانده بود ما را شناسایی کرد و دهم مرداد ماه در خانهمان در شهرستان بهار بازداشت شدیم. قبل از دستگیری حمید همیشه به من میگفت تو قتلها را گردن بگیر و من با پولی که دارم رضایت شاکیان را جلب میکنم و تو را آزاد میکنم!