اخبار روزخبر اصلی

راز بزرگ زن جوان؛ دلیل اصلی طلاق بعد از 10 سال زندگی مشترک

زندگی پر فراز و نشیب رکسانا با جدایی از شوهرش نریمان وارد مرحله سختی شده است. هرچند رکسانا خودش برای این جدایی اقدام کرد اما می‌داند روزهایی بسیار دشواری را پیش رو خواهد داشت. رکسانا برای سایت جنایی از زندگی‌اش می‌گوید.

*چند سال داری؟

33 سال.

*چند سال است ازدواج کرده‌ای؟

10 سال قبل شوهر کردم.

*بچه هم داری؟

نه ندارم. چون از اول با شوهرم اختلاف داشتم هیچک‌دام راضی به داشتن بچه نبودیم.

*چرا اختلاف دارید؟

من گذشته سختی دارم و شوهرم مدام این گذشته را به روی من می‌آورد.

*چه اتفاقی در زندگی‌ات افتاده بود؟

وقتی که من در شکم مادرم بودم پدرم فوت کرد. پدربزرگم هم من را از مادرم گرفته و مادرم هم پی زندگی خودش رفته و ازدواج کرده است. من وقتی متوجه این موضوع شدم که 20 ساله بودم و زندگی‌ام تحت تاثیر قرار گرفت.

*مادرت را دیده‌ای؟

بله چندبار او را دیدم. ولی هیچ وقت نفهمیدم چرا با من چنین کاری کرده است.

*با پدربزرگت هم صحبت کردی؟

پدربزرگم مردی سنتی است. او اصلا دلش نمی‌خواهد من درباره گذشته با او صحبت کنم. هرچند برایم بسیار زحمت کشیده و سختی زیادی را تحمل کرده تا بزرگ شوم اما هیچ وقت به من نگفت چرا با مادرم چنین تصمیمی ‌گرفتند و زندگی‌ام را نابود کردند.

*با شوهرت چطور آشنا شدی؟

از اقوام دور خانوادگی ما است. از من خواستگاری کرد. پدربزرگم هم رضایت داد و ما ازدواج کردیم.

*شوهرت درباره گذشته تو می‌دانست؟

بله می‌دانست. ما هربار که با هم دعوا می‌کردیم گذشته را به روی من می‌آورد و می‌گفت تو را هیچکس دوست ندارد. من واقعا نمی‌توانم این شرایط را تحمل کنم.

*پدربزرگت درباره طلاق شما چه حرفی دارد؟

من زن مستقلی هستم. کار می‌کنم و درآمد دارم خودم. از پس زندگی‌ام بر می‌آیم برای همین دیگر به مخالفت‌های پدربزرگم توجه کردم و خودم برای طلاق اقدام کردم. البته می‌دانم با شرایطی که دارم در آینده مشکلات زیادی خواهم داشت و احتمالا زندگی‌ام سخت‌تر بشود.

*شوهرت چه می‌گوید؟

او من را مقصر می‌داند. ادعا می‌کند من را دوست دارد و چون نتوانسته‌ام با گذشته‌ام کنار بیایم زندگی با او را خراب کردم اما اگر تحقیرم نمی‌کردم و مدام از رفتاری که مادرم با من کرد و خودم در آن مقصر نبودم صحبت نمی‌کرد زندگی ما اینطور نمی‌شد. به هر حال طلاق تنها راه نجات من از تحقیرهای شوهرم و خانواده اش بود. آنها فکر می‌کردند همیشه می‌توانند من را تحقیر کنند و وادارم کنند طوری که می‌خواهند زندگی کنم.

4.5/5 - (2 امتیاز)

برای عضویت در کانال تلگرام کلیک کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا