پیشاهنگان ترس؛ قاتلان سریالی از کجا آمدهاند؟
در تاریخ پرچمداران ترس و تعلیق بینندگان بر لبه صندلیها، شکلگیری و ظهور قاتلان سریالی یکی از مهمترین اتفاقات در دنیای سینما و تلویزیون است. این موجودات شرور، با الگوی خاصی از جرم و جنایت، در ذهن مخاطبان علاقهمند به دنیای ترس، هیجان و جاذبه و تاثیرگذاری را به همراه داشتهاند.
در میانه شب، زمانی که سایهها به درازا میکشند و شخصیتهای غمگین و ترسناک قاتلان سریالی با نور لرزشی تلویزیون، به تصویر کشیده میشوند. آنها که راه خود را به دنیای سینما با جنایت و معماهای جتایتکارانه باز کردهاند، پیشاهنگ ترس هستند؛ اما بیرون از دنیای پر از هیجان و ترس سینما، قاتلان سریالی وجود خارجی دارند. قاتل یا قاتلان زنجیرهای یا سریالی، بهطور کلی به شخص یا اشخاصی گفته میشود که سه نفر یا بیشتر را به قتل رسانده باشند. آنها معمولاً الگوی خاصی در روش اجرای جرمهایشان دارند.
چنین افرادی گاهی ممکن است در طول زمان و به صورت مکرر و متوالی اقدام به ارتکاب جرم قتل کرده باشند. بیشتر صاحبنظران آستانه دستهبندی قاتلان سریالی را «سه قتل» تعیین میکنند و در این بین برخی نیز آن را به «چهار مورد» افزایش یا به «دو مورد» کاهش میدهند.
جک قاتل یکی از قدیمیترین شخصیتهای واقعی اینگونه جرایم است که در سال ها ۱۹۵۹ و ۱۹۷۶ فیلمهایی در مورد قتلهای او ساخته شده است. همچنین زودیاک که فیلمی با همین نام در موردش ساخته شده از دیگر شخصیتهای واقعی فیلمهای جنایی است.
اما در این بین هانیبال نیز یکی از شخصیتهای تخیلی ژانر جنایی است که فیلمها و سریالهای مختلفی در موردش ساخته شده است.
انگیزه قاتلان سریالی
رضایت روانی انگیزه معمولی برای قتلهای زنجیرهای به شمار میرود و بیشتر قتلهای زنجیرهای همراه با تماس جنسی با قربانی است، اما بر اساس نتایج به دست آمده در اداره تحقیقات فدرال آمریکا (افبیآی) انگیزههای قاتلان زنجیرهای میتواند خشم، هیجانجویی، سود مالی و جلب توجه باشد. قتلها ممکن است به روشی مشابه انجام گیرند یا قربانیان ممکن است در زمینههایی اشتراک داشته باشند؛ به عنوان مثال گروه سنی، شکل ظاهری، جنسیت یا نژاد.
اگر بخواهیم در این مورد از قاتلان سریالی ایرانی مثال بزنیم میتوان هوشنگ ورامینی را نام برد که برای قتلهای خود از اصغر قاتل پیروی کرده بود.
ریشه شناسی و تعریف
هرچند اصطلاح و مفهوم انگلیسی قاتل سریالی (Serial_killer) معمولاً به مامور ویژه سابق اداره فدرال تحقیقات، رابرت رسلر، که در سال 1974 در یک سخنرانی در آکادمی کارکنان پلیس در برامشیل، همپشایر، انگلستان، بریتانیا از واژه قتل زنجیره ای استفاده کرد، نسبت داده می شود؛ اما اصطلاح و مفهوم قاتل سریالی اولین بار توسط جرمشناس آلمانی ارنست جنات ابداع شد. او در مقالهاش با عنوان «جنایات جنسی دوسلدورف» در سال 1930 پیتر کورتن را عنوان یک «قاتل سریالی» توصیف کرد.
همچنین پیتر ورونسکی، مورخ عدالت کیفری، در کتاب خود، قاتلان سریالی: روش و جنون هیولاها (2004)، اشاره می کند که رسلر ممکن است اصطلاح انگلیسی “قتل زنجیره ای” را در سال 1974 استفاده کرده باشد، اما اصطلاحات قتل زنجیرهای و قاتل زنجیرهای در کتاب «معنای قتل» جان بروفی در سال 1966 قبل از آن استفاده شده است.
ورونسکی ادامه میدهد؛ اصطلاح قتلهای زنجیرهای زمانی که در روزنامهها منتشر شد، کاربرد گستردهتری در آمریکا پیدا کرد به نحوی که اولین بار نیویورک تایمز در بهار 1981، برای توصیف قاتل سریالی آتلانتا وین ویلیامز از این واژه استفاده کرد و تا پایان دهه 1990 در 233 مورد این اصطلاح استفاده شد اما در 1990، استفاده از این اصطلاح به 2514 مورد در مقالات افزایش یافت.
گذشته از اینکه تاریخچه استفاده از این اصطلاح به چه زمانی بر میگردد هنگام تعریف قاتلان زنجیرهای، محققان عموماً از سه قتل یا بیشتر به عنوان خط مبنی استفاده میکنند و برای ارائه الگوی سریالی بودن قتل، محدودیت دیگری در نظر نمیگیرند. مستقل از تعداد قتلها، لازم است که این جرایم در زمانهای مختلف انجام شده باشند. همچنین این جنایات معمولاً در مکانهای مختلف انجام میشوند.
فقدان دوره آرامش (وقفه قابل توجه بین قتلها) تفاوت بین یک قاتل ولگرد و یک قاتل زنجیره ای را نشان می دهد؛ البته این تقسیم بندی برای مجریان قانون ارزش واقعی ندارد، زیرا اختلاف نظرهایی مربوط به مفهوم ” دوره آرامش ” وجود دارد.
FBI قتل زنجیرهای را بهعنوان مجموعهای از دو یا چند قتل تعریف میکند که بهعنوان رویدادهای جداگانه معمولاً، اما نه همیشه، توسط یک مجرم به تنهایی انجام میشود. این تعریفی است که در سال 2005 پس از گردهمایی تخصصی که اداره تحقیقات فدرال آمریکا میزبان آن بود، ارایه شد.
آن گردهمایی چند رشتهای در سن آنتونیو، تگزاس برگزار شد و 135 متخصص در زمینه قتلهای زنجیرهای از رشتهها و تخصصهای مختلف با هدف شناسایی مشترکات دانش در مورد قتلهای زنجیرهای به بحث و تبادل نظر پرداختند. این گروه همچنین به تعریفی از قتل زنجیرهای پرداختند که بازرسان FBI به طور گستردهای آن را به عنوان معیار خود میپذیرند: “قتل غیرقانونی دو یا چند قربانی توسط یک یا چند مجرم که در رویدادهای جداگانه اتفاق افتاده باشد”. این تعریف انگیزه قتل را در نظر نمی گیرد و دوره آرامش نیز در آن جایی ندارد.
اینگونه است که از نظر جرم شناسی قتل زنجیرهای یا سریالی تعریف میشود و به پیروی از آن سینما نیز شخصیتهایی را با همین معیار به تصویر میکشد.